طراشعر ساحتی گرافیکی و مصور دارد.
به گزارش نویدتهران،پیش از پرداختن به سبک طراشعر، شایسته تر آن که اشارتی داشته باشیم به شعر کانکریت، دیداری یا خواندیداری که در آن نحوه چینش کلمات، ارتباط مستقیم دارد با پیامی که شاعر میخواهد به مخاطبش القا کند، آنگونه که مثلاً در شعری که مضمونش آزادی است با نظمی که به شکل ظاهریِ واژگان یا سطرها میدهد و چینش آنها در کنار هم، تصویر پرندهای را ترسیم میکند. در این سبک ادبی، وارون شعرهای شنیداری که به جوهره ی آواییِ کلمه اصالت میدهد توجه و تمرکز بر جوهره ی نوشتاریِ آن است؛ با این توضیح که آرش آذرپیک بنیانگذار مکتب فرائیسم برای کلمه قائل به چند جوهره است از جمله جوهره ی آوایی_گفتاری (آنچه به صوت درمیآید)، جوهره ی خطی_نوشتاری (آنگونه که نوشته میشود)، جوهره ی معنایی_مفهومی (مدلولی که در ذهن متبادر میشود و جان کلمه به شمار میآید).
و اما طراشعر سبکی نوین در ادبیات ایران است متشکل از دو واژه طرا (مخفف طراحی) و شعر که توسط امین افضل پور پایه گذاری شده طراشعر سبک جدید شعری است که برای اولینبار «امین افضلپور» در فوریه 2019 به آن پرداخته که تأکید تأملی بر شعر تصویری و دیداری دارد بهطوری که طراشعر، شعری است که در آن علاوه بر تأکید بر معنا و مفهوم، اشکال و ظاهر حروف نیز از اهمیت برخوردارند که به منزلهی هستهی زبان است. از شگردهای استفاده زبانی که مجموعهای از فوتوفنهای زبانی شاعرانه است و بهمنزلهی پوستهی زبان شعر تلقی میشود و در لایههای بیرونی زبان عرض اندام میکند که این شگردها به فاصله گرفتن زبان شعر از زبان عادی، شاعر را یاری میکند که به شعر برسد که این شگردها را میتوان حذف و ایجاز، تکرار، ترکیب سازی، باستانگرایی، مردمگرایی، هنجارگریزی صرف و نحوی نام برد که افضلپور در طراشعر با استفاده از ایجاز تأکید کرده است. ایجاز یکی از مهمترین آرایه هایی است که در این سبک شعری کاربرد دارد. این بدان معناست که در طراشعر میتوان واژه را با تصویر همراه کرد به طوری که نه تنها از بار معنایی واژه کم نشده بلکه پیوندش با تصویر مربوطه بار معنایی آن را افزایش میدهد. در واقع طراشعر ترکیبی است از واژه (شگردهای استفاده زبانی) و تصویری (بافت شعر) است که شکل و سبک جدیدی به شعر خواهد داد، چه خواندنی باشد چه دیداری، معنا یا بهطور کامل یا بخش وسیعی از آن باید رسانده شود. فرم این نوع شعر نباید در برگیرنده یک تصویر خاص (انسان، حیوان، اشیاء و …) بلکه بخشی از حروف و کلمات میباشد، در این نوع شعر حتی با دیده نشدن تصویر، معنا باید رسانده شود.
طراشعر همانگونه که از عنوانش برمیآید ساحتی گرافیکی و مصور دارد و تمرکزش بر شیوه نگارش حرف یا حروف مشخصی از شعر است که بتوان حتی بدون خوانش اثر به مضمون آن پی برد که در این راستا قلم نویسنده افزون بر شاعری باید به هنر نگارگری نیز زیناوند شود. این یعنی تصویرسازی هم با جوهره معناییِ کلام در ذهن مخاطب (مدلول) و هم با جوهره خطی_نوشتاریِ کلمه و به تبع آن حرف یا حروف در متن و به عبارت دیگر جنس سومی از جوهره های خطی_نوشتاری و معنایی_مفهومی برای شکلگیری تصویر ذهنی (مدلول) در متن. در شعر دیداری، شاعر با خودِ کلمات و طبق چینش خاصی که به آنها میدهد تصویری خلق میکند اما در طراشعر افزون بر بهره گیریِ اختیاری از این پتانسیل، شکل یا اشکالی را طراحی میکند. از این رو میتوان گفت طراشعر هم طراحی با حروف و کلمات است و هم طراحیِ صرف به معنای واقعیِ آن.
گویی طراشعر شکل تجسدیافته ی بازی با حروف الفباست که در ادبیات کلاسیک ایران از شاعران پیشین به یادگار مانده مانند:
«نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار/ چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم»
و
«در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟/ نقطهی دوده که در حلقهی جیم افتادست» از حافظ، همچنین:
«میران بر او همچو الف راست درآیند/ کردند ز بس خدمت او گوژتر از دال»
و
«نیک ماند خم زلفین سیاه تو به دال/ نیک ماند شکن جعد پریش تو به جیم» از فرخی سیستانی
که در اینگونه اشعار، تصویرسازی با حروف الفبا که از جلوههای صور خیال است در جوهره ی آوایی_گفتاریِ کلمه نمود یافته و در طراشعر استحاله مییابد به جوهره ی خطی_نوشتاریِ آن.
سبکهای فتوواژانه و فتوپدیدار نیز که تحت عنوان مانینگاری توسط آرش آذرپیک به ادبیات ایران و جهان پیشنهاد شده اند از جمله شعرهای دیداری به شمار میآیند که ایشان پس از سده ها پرده از راز مانیِ بزرگ برداشتند. توجه به این مهم که چه رازی در کتاب ارژنگِ مانی نهفته بوده که نه تنها تمام مردمان جهان با هر زبان و ملیتی از پیر و جوان گرفته تا کودک آن را میفهمیده اند بلکه برای اشخاص بیسواد نیز قابل خواندن بوده، آرش آذرپیک را بر آن داشت که به آن زبان مادریِ بشری یعنی همگانی های زبانی دست یابد و این یعنی زبانِ خودِ کلمه خارج از هر دستور زبانی که اگر به نوشتار درآید واژانه است و چنانچه به تصویر کشیده شود فتوواژانه.
آذرپیک بر این باور است که هر کلمه پیش از این که به دنیای متن پای بگذارد خواه ناخواه تابع الگوی متعین پیشینیای است به نام دستور زبان که طبق قواعد و چارچوبه آن نقش خاصی را ایفا میکند مانند فعل، فاعل، حرف اضافه، حرف ربط، قید و… که بر اساس محور همنشینیِ دوسوسور در جایگاهِ از پیش تعیینشدهی خود مینشیند اما آنگاه که کلمات اعم از ماهیت سوبژکتیو یا ابژکتیو خود، خارج از شناسه ی دستوریشان با سیستم غیرهمنشینیِ دستوری وارد متن شوند سیستمی پسینی را شکل میدهند که از پیش تعیینشده نیست و زایش معنا اتفاق میافتد و ای سرآغاز بود برای خلق واژانه و فتوواژانه و به تبع آن شکلگیری شعر پدیدار و فتوپدیدار توسط آرش آذرپیک.
به بیانی ساده میتوان گفت شعر پدیدار دستور زبان را میپذیرد ولی دستور زبان مادریِ همه زبانهای بشری را. شعر پدیدار بنا بر زبانشناسی فراساختارگرا باور دارد که با حذف تمام واسطه های زبانی و کلمات ربط _که در مدلولیتِ خود، هیچ پدیدار ذهنی یا عینی را انعکاس نمیدهند_ به دستور زبان مادری در همگانی های زبانی در همه قرنها و قاره ها دست یافته است.
از بازتاب جنبش فتوواژانه در عرصه های بین المللی میتوان به همایش فتوواژانه نویسان کشورهای مختلف اشاره کرد که در آغاز سال 2019 میلادی با حضور نمایندهی یونسکو در سوئد (استکهلم) گرد هم آمده و پارچه نوشته های فتوواژانهای خود را با لوگوی مکتب فرائیسم به نمایش گذاشتند.
از تفاوتهای فتوواژانه و طراشعر میتوان این موارد را نام برد:
1. در طراشعر تمرکز بر حرف است اما در فتوواژانه بر کلمه.
2. طراشعر جملهمحور است ولی فتوواژانه کلمهمحور.
3. طراشعر الزاماً دوساحتی است یعنی همزمان هم متن میآید هم طراحی اما فتوواژانه میتواند فقط به صورت طراحی ارائه شود.
4. در طراشعر دستور زبان حاکم است ولی در فتوواژانه دستور زبان جایی ندارد.
5. طراشعر به مراعاتالنظیرِ تصویری گرایش دارد اما فتوواژانه معطوف به مانینگاری است.
همانگونه که هم واژانه و فتوواژانه و هم شعر پدیدار و فتوپدیدار توانستند وارد شعر کلاسیک شوند و ژانرهایی مانند غزلواژه، مثنویواژه، رباعیواژه، دوبیتیواژه و… و غزلپدیدار، مثنویپدیدار، رباعیپدیدار، دوبیتیپدیدار و… را خلق کنند طراشعر نیز این ظرفیت را دارد که وارد شعر کلاسیک شده و طراغزل، طرامثنوی، طرارباعی، طرادوبیتی و… را پدید آورد.
هنگامه اهورا _ پایه گذار غزلواژه در شعر امروز ایران